-
اتود چهارم
جمعه 26 خرداد 1396 15:07
نامِ کلمه برای سرود نامِ کلامت و برایَش سرایِش دستی دراز میشود بندبندش عشیق رگ در اراده در سُربِ مذاب ریختِ منطقی: خدا آب خدا فرا آب خدا فرای فرا آب خدا فرای فرای فرا آب خدا فرای فرای فرای فرا آب... رگِ گردن میزانی مبهوت سُربِ رگ حوت در حوت که کیستم او که اینجا آشیان کردست؟ در دریایِ سنگ و کفّه در ثقل لا در قعرِ...
-
اتود سوم
سهشنبه 23 خرداد 1396 13:38
انداختی بر سرِ زبانم شعر را شاید سیرنی افتاده از دریا دور و به قتلگاه شنوایی آمدی بیآواز من شاهد خروش بودم و عروج و هبوط حالا به انحنای مُعوَجِ خروج میاندیشم به خانههای خلاء خانه که خالی است دریاست دریا که پراست عدم سیرن ها به خشکی آمدند قتلگاه کویراست
-
اتود دوم
سهشنبه 16 خرداد 1396 20:40
میرود بیرون از اتاق دستها انداخته طوری که اگر گلاویزِ باد نباشد گلاویزِ هیچ هست حتمن میرود بیرون موهایش نرم پستانکِ اثیری اش در دست و فریاد می کشد: کسی است که اینجا نیست صبح موکرده در رگهایِ آرامیِ عمودی ماهتاب صبح مو کرده در هرج و مرج آفتاب و اوهنوز در حالِ خروج است خواهد رفت سوالات جوابات کو ای بیمار یالدار؟ داری...
-
اتود یکم
دوشنبه 15 خرداد 1396 12:10
خزیده ایم روی فتیلهی شّب همچنان سرخ همچنان چون بازارِ شاعران ِ غافلگیرکننده کساد دیگ بر فتیلهی مسموم شب گذاشتیم فعلِ باد و آب شدیم فعلِ حروفِ آتش فعل شنیدن و چشیدنِ گاهِ اذانِ سرخ شرابِ مسموع صبح دیوانهایم و بر پله های عُزلت بر خلسههایِ مسجد کنجی گرفتهایم نشانِ ایمانی مرموز و دلی مسموم سمّ تا ناجای این بی...